عصر مشروطه قصه ی پر غصه ای ار تاریخ معاصر است که به ما یادآوری میکند چگونه میشود طناب دار دور گردن یگانه عالم دین انداخت و آب از آب هم تکان نخورِد.
شیخ فضل الله نوری شخصی است که نامش به مشروطه گره خورده است.
او کسی بود که توانست با بصیرتی مثال زدنی دست استکبار را ریز دستکش مخملی مشروطه ببیند. شیخ در سال 1259 ه ق در روستای لاشک در منطقه کجور مازندران به دنیا آمد.
شیخ تحصیلات ابتدایی و سطح حوزه را در تهران گذراند و بعد راهی عراق شد و از اساتیدی همچون میرزای شیرازی و میرزای رشتی بهره برد.
او کسی بود که وقتی احساس کرد مردم کشورش به او نیاز دارند عتبات را رها کرد و به ایران بارگشت. آن هم وقتی که به گفته برخی شایستگی زعامت شیعه را بعد از میرزای شیرازی داشت.
پس از تدوین قانون اساسی شیخ آن را مطابق با فرامین شریعت مقدس اسلام نمی دانست و همین بهانه ای شد برای هجوم همه جانبه روشنفکران غربگرا به این فقیه مظلوم.
جلال آل احمد در این باره چه خوش می نویسد.
«من نعش آن بزرگوار را بر سر دار همچون بیرقی می دانم که بعلامت استیلای غربزدگی بعد از 200 سال بر سر بام این مملکت افراشته شد.»
+حسین زاهدی
درباره این سایت